نویسنده پس از ذکر کلمات علمای عامه در بحث امامت، که آن را امری فرعی و از غیرِ اصول و ضروریات دین میدانند مینویسد:
چون عامه امامت را از فروع دین شمردهاند، نباید اختلاف در آن را کفر و خروج از دین بدانند؛ زیرا بنا بر این فرض امامت نیز مانند سایر احکام اسلامی خواهد بود که مذاهب مختلف، نظرات متفاوتی در آنها دارند، پس چرا علمای عامه برای این حکم فرعی این چنین شمشیر کشیده و به جنگ با مخالفانشان پرداخته و آنها را تکفیر یا تفسیق نمودهاند؟ حتی شهرستانی در این باره مینویسد:
و اعظم خلاف بین الامت، خلاف الامامت، اذ ما سلّ سیف فی الاسلام علی قاعدت دینیت مثل ما سلّ علی الامامت فی کلّ زمان.
بزرگترین اختلاف بین امت، اختلاف در مسئله امامت است؛ زیرا در هیچ مسئلهای از مسائل دینی در اسلام مانند امامت این قدر شمشیر کشیده نشده است.
اینها در حالی است که شیعیان، حجت شرعی واضح دارند و این اعتقاد آنها و کارشان در نظر عامه باید مانند مخالفت مجتهدی با مجتهد دیگر در فروع باشد.
لذا جا دارد از آنها بپرسیم که به چه مجوّز دینی و اسلامی و علمی، شیعه امامیه را به جرم اینکه خلافت خلفای سابق را نپذیرفتهاند و ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام را اختیار کردهاند، کافر و نجس میشمارند؟