نویسنده: منصوره رضایی
«یه خواستگار داشتم میگفت من یوزارسیفم. میخوام زنم هم شبیه زلیخا باشه؛ ولی تو شکل کاریماما، ندیمۀ زلیخا، هستی.» این خاطرۀ فسقلی، در نگاه اول خندهدار است؛ اما در لایههای زیرین، طنز تلخ حساب میشود و باید بهحال گوینده و شنوندهاش هایهای گریست.
یکیشون خیلی خوبه، خاطرات دخترانی است از جلسه خواستگاری. شاید در نگاه اول این خاطرات خندهآور و خوشمزه باشند که هستند اما تلاش نویسنده فقط خندیدن نبوده؛ ایشان تلاش کردهاند با زبانی شیرین، تلخیهایی را که دخترها در این مراسم ریشهدار در فرهنگ ما میچشند، بیان کنند، پس باید هم خندید هم فکر کرد.
قطع رقعی
176 صفحه
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.